بیچ ایت وات تایرینگ اند ای هیت ایت ساری

ساخت وبلاگ

 سر و صدای بار خسته شده بود

 صداب وزوز خفه توی گوشهاش اونو یاد بارهایی که سرشو به زور زیر اب نگه داشته بودن مینداخت از

یا وقتایی که خودش سرشو بزور زیر اب نگه مینداشت

دایره یخ کوچیک ته گلس واینش دوار میچرخید و میچرخید همین تور سرش کپت اسپینین تا حدی که تقریبا میخواست بالا بیاره اون هیچ وقت بالا نمی اورد

چیک بونشو به شونه راستش تکیه داد و به تکه یخ ناپدید شده نیشخندی زد مود اونم مثل این تکه یخ بود انقد تو سرش چرخ میخورد و چرخ میخورد تا اینکه یه لحظه بعد میدیدخبری ازش نیست

*بولشت*

صدای فریادهای نظم گرفته باعث شد سرشو به سمت سن بچرخونه یه اندام ریز نقشو می دید که سر و ته الکل رو وارد دهنش میکردن کاملا معلوم نبود که دختره یا پسر صورتش با تیشرت بزرگ صورتیش که به راحتی از رو بدنش به سمت گرویتی سر خورده بود پنهون شده بود

شات شات شات شات

وقتی گه الکل از گوشه دهان جثه کوچک بیرون ریخت و بطری پایین افتاد و شکست ، سرشو برگوند سمت بار هه مون شت چندش گروس همیشه همون بود همون کسافت بازیای همیشگی نور بار نارنجی  و زرد گرم بود و چشاشو اذیت نمیکرد حداقل نه به اندازه کمدی که چند لحظه پیش دیده بود

بارتندر رو اروم صدا زد جوابی نشنید  ایندفع حتی اروم تر زمزمه کرد

چری واین ویت رز کوارتز

کلمه ها ازو روی لبای داغش سر میخوردن و تبدیل به اواهای اه مانند کوتاه میشدن حتی خودشم نمیتونسنت تشخیصشون بده

سرشو بالا اورد و دمبال بارتندر لنتی گشت هیچکس اونجا نبود بار خالی و زرد و وارم

یه پیکره به شونش برخورد کرد و رو صندلی کناریش پرتاب شد چشماشو تنگ کرد و همون  جثه کوچیک پوشیده شده با همون تیشرت صورتی رو دید در حالی که دست قویی با رگهای برامده شونشو مچاله کره بود و اون موجود مستو رو صندلیش نگه داشته بود.

 برای محض رضای خدا دو دیقه بتمرگ

جثه کوچیک که حالا صورتش رو به روی کای بود به صندلی تکیه داد لب پایینشو لیسید و با حالت سداکتیوی گفت

 چشم بارتندر

 از هی شوز اند لت هیز شولدر گو

جثه کوچیک چشماشو از خط نا مرتب چتریای نقره ایش به سمت کای چرخوند اون بکهیون بود.

کاهاهاهای

به کل فراموشت کرده بودم

معلومه اینحا دوست زیاد داری

من همه جا دوست زیاد دارم

کای اسمیرکد و با لبه گلس خالیش بازی کرد

هور

بکهیون رو صندلیش لرزید و صاف نشست 

وات د فاک تو اونیکی-ی؟

من اونیکی نیستم

این همون چیزیه که اون یکی میگفت

کای بیحوصله بات اگرسیولی یقشو پایین کشید و کالر بون سکسی یت چاکلتیش*مرد * رو نمایان کرد

*ستارگان بنجق بنجق در تامی اش فلای میکندد هارر* تتوش درست همونجا نشسته بود تتوی خودش نه اون

گلس روی کانتینر کوبیده شد

چری واین ،رز کوارتز

نگاهش از روی رگ های مشت قوی اون و گلس رد شد و رو صورت بارتندر نشت و با خودش فکر کرد

دمن دت بارتندر ایز هات

نگاه بارتندر رو تتوی هانی کوب شده_پف جارد میخورد از کلمه اختراع کردنش فزهنگستان باید بهم افتخار کنه_کای چسبیده بود.تتو با هر اگس هیل توی کالر بونش فرو میرفت و برمیگشت. زیر نورهای نئون کلاب میتونستی اعتراف کنی که کلمه ها تقریبا داشتن میرقصیدن.

هی کیونگسو هیونگ این کااایه نه کایه نه اصن هیچکی نیست اصن اگه تو خیابون دیدیش سعی کن نشناسیش چون اون هیچکیو تو خیابون نمیشناسه با لباسای گرونش راه میره و هیپشو تکون میده انگار که داره عه دمن کت واک میره

کیونگسو/بارتندر چشماشو رو بدن کای میگردونه و زمزمه مبکنه

گرون تر از گوچی؟

و از جلوی اونا ناپدید میشه انگار که هیچ وقت اونجا نبوده درست مثل دایره یخ

کای ارنجشو به کانتینر بار تکیه میده و پیشونیشو با دو انگشت می فشره

اون از اورتینکینگ رنج میبره و میدونهتا صبح قراره با فکر بارتدر دی درمینگ کنه اره اون توی شب دی دریمینگ میکنه.بکهیون با نک ال استارش فشاری به پهلوی کای میاره

هی تدی بر

کای صورتشو به سمت گوش،لبا و چیکهای بکهیون برمیگردونه اونها الان به رنگ تیشرتش در اومدن کندی پینک کندی فاکینگ پینک

اسمیکرش دندوناشو برلی نشون میده اون متنفره که تدی بر صدا بشه خیلی خیلی متنفره

چیشده بهونه میگیری ددی نیومده دنبالت؟

صوذت بکهیون برای لحظه ای یخ زده زیر سایه رقص نور گم میشه و لحظ بعد دهنشو با تمام قوا باز کرده  و میخنده گوشای کای از خنده مسخره دردناکش تیر میکشه.در حالی که اشک گوشه چشمشو پاک میکنه میگه

ددی؟

دوباره با تن صدای اروم شده تکرار میکنه

 ددی.

اون فقط یه فرانوسویه زورگوعه اشغاله من نمیزارم بهم دست بزنه کایی بخدا نمیزارم راستشو میگم!

کای براش مهم نبود که صدای بکهیون بوی بغض میده اون همچنین ازاینکه کاییی صداش کنن بدش می اومد اون از هرچیزی که اونا صداش میکردن بدش می اومد!

با جهش از روی صندلی بلند شد دیگه تحمل این حس و فضای مزخرفو نداشت میخواست هرچه زودتر ازون جا بیرون بزنه و با هوای تازه فکر بارتندر هات،رگاش،بوی بکهیون،چری واین،چراغای زرد و صدای فریاد هارو از مغزش بشوره بعد تا خونه رو پیاده میرفت مهم نبود چقدر اون از غیبتش پیسد بشه.اون.اون.اون

بدون اینکه به چشمای بکهیون نگاه کنه گفت

من باید برم فردا صبح کلی کار دارم

میدونست اگه یبار دگ به چشمای بکهیون نگاه کنه روش بالا میاره از بکهیون متنفر بود از خودشون متنفر بود ازین وضعیت متنفر بود

تو کاری داری یا اون؟

طعنه تو صدای بکهیون بود یا اوردن اسم کولنش  نمیدونست ولی باعث شد کای مشت محکمشو به سمت فک بک پرتاب کنه

این تو دنیای همون برومنسی که با هم نوشتیم اتفاق افتاده...
ما را در سایت این تو دنیای همون برومنسی که با هم نوشتیم اتفاق افتاده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galaxyrose بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 9:44